🎬 صحنه اول: سال پیش نتایج انتخاب رشته را که دیدم، فهمیدم گاوم زاییده. آنهم نه دوقلو، نه سه قلو، چهار قل!
نه تهران، نه بهشتی، نه علامه، شیراز؟ شیراز هم دانشگاه دارد؟ چند روز گذشت و من هرروز افسردهتر میشدم. سردردهایم را با قرص می خواباندم.
تا اینکه...
تا اینکه...
فهمیدم اهل این سوسولبازیها نیستم!!! تقریبا با این نتیجه کنار آمدهبودم. دراین فکر بودم وقتی دانشگاهها باز شد، با اتوبوس بروم یا با قطار؟
آخرینکارها را برای ورود به دانشگاه انجام دادهبودم. مدام پیامک میآمد که چند روز دیگر ترم اول شروع میشود، ثبتنام خود را تکمیل کنید...
که یکهو کارگردان صدا زد: کـــات...!
🎬 صحنه دوم: امروز صبح با یک صدای بلند از خواب پریدم. صدای کارگردان بود: کاااات!! خیلی بد بود. کمی جدیتر. سه دو یک... میریم واسه ضبط...
🎬 ۱۹سال و ۱ماه و ۱۹روز است که من سرِ ضبطم. سرِ ضبط اولین فیلم! نمیدانم کِی این فیلم تمام میشود تا بروم گوشهای برای استراحت!
🎬 نقشی که من بازی میکنم تک است. کسی نتوانسته، یعنی نمیتواند جایم را بگیرد اما کارگردان هم به نقش من احتیاجی ندارد، فقط برایش مهم است که نقشم را خوب بازی کنم...
🎬 برای همین خیلی وقتها درست در اوجِ صحنه حساسِ فیلم کات میدهد و میگوید: از نو!
🎬 گاهی وقتها آنقدر بد بازی میکنم که کارگردان هم با خود میگوید دیگر کات فایدهای ندارد اما تا یکذره به خودم میآیم، آنقدر کات میدهد که کلا داستان فیلم عوض میشود!!!
🎬 این فیلم را که تمام کنم قول میدهم در هیچ فیلم دیگری بازی نکنم. البته اینکه کارگردان اجازه نمیدهد هم بیتاثیر نیست. میروم تعطیلات تا زمانی که برای بازبینی صدایم کنند...
مثل اینکه کارگردان دارد به من اشاره میکند...
.
.
.
.
.
.
پ.ن۱: میگویند کارگردان میخواهد یک مهمانی بزرگ ترتیب دهد، همه بازیگران هم دعوتند، البته بعد از تعطیلات...!
پ.ن۲: کات!
آخرینکارها را برای ورود به دانشگاه انجام دادهبودم. مدام پیامک میآمد که چند روز دیگر ترم اول شروع میشود، ثبتنام خود را تکمیل کنید...
که یکهو کارگردان صدا زد: کـــات...!
🎬 صحنه دوم: امروز صبح با یک صدای بلند از خواب پریدم. صدای کارگردان بود: کاااات!! خیلی بد بود. کمی جدیتر. سه دو یک... میریم واسه ضبط...
🎬 ۱۹سال و ۱ماه و ۱۹روز است که من سرِ ضبطم. سرِ ضبط اولین فیلم! نمیدانم کِی این فیلم تمام میشود تا بروم گوشهای برای استراحت!
🎬 نقشی که من بازی میکنم تک است. کسی نتوانسته، یعنی نمیتواند جایم را بگیرد اما کارگردان هم به نقش من احتیاجی ندارد، فقط برایش مهم است که نقشم را خوب بازی کنم...
🎬 برای همین خیلی وقتها درست در اوجِ صحنه حساسِ فیلم کات میدهد و میگوید: از نو!
🎬 گاهی وقتها آنقدر بد بازی میکنم که کارگردان هم با خود میگوید دیگر کات فایدهای ندارد اما تا یکذره به خودم میآیم، آنقدر کات میدهد که کلا داستان فیلم عوض میشود!!!
🎬 این فیلم را که تمام کنم قول میدهم در هیچ فیلم دیگری بازی نکنم. البته اینکه کارگردان اجازه نمیدهد هم بیتاثیر نیست. میروم تعطیلات تا زمانی که برای بازبینی صدایم کنند...
مثل اینکه کارگردان دارد به من اشاره میکند...
.
.
.
.
.
.
پ.ن۱: میگویند کارگردان میخواهد یک مهمانی بزرگ ترتیب دهد، همه بازیگران هم دعوتند، البته بعد از تعطیلات...!
پ.ن۲: کات!
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.